متلاشی شدن امپراطوری روم ، به تنزل صنعت شیشهگری انجامید. اگر چه این صنعت به حیات خود ادامه داد، اما طی هزار سال( از سال 200 الی 1200 میلادی) کیفیت شیشهای که در اروپای غربی تولید میشد. بسیار پاتینتر از شیشههایی بود که در مصر و روم تولید میشد . جنس این شیشهها به سبب وجود رگهها و حبابهایی در آنها، نامرغوب بود و رنگهای آنها دیگر از آن غنای سابق برخوردار نبود و محصولاتی که از این شیشهها میساختند از لحاظ تنوع بینهایت محدود شده بود .
فقط در مدیترانۀ شرقی ، که اول امپراطوری بیزانس و بعد امپراطوری اسلامی شیوههای مشخصی را، به ویژه در نقاشی و طلاکاری شیشه، به کار گرفتند و گسترش دادند، مهارت تکنیکیای نظیر آنچه که رومیان از آن برخوردار بودند، احیا گردید. اما بزرگترین موفقیتهایی که شیشهگران قرون وسطی به دست آوردند به سبب استفاده از شیشه پنجره و استفاده ماهرانه از شیشههای رنگی برای این مقصود بود. تولید شیشۀ مسطح در مقیاسی وسیع و با کیفیتی عالی (برخلاف ظاهر امر) از تولید هر نوع شیشه، مشکلتر است. شیشههایی را که قصد از تولید آنها آن بود که تا حد امکان مسطح باشند، در زمان رومیان و حتی قدیمتر از آن ساخته میشد.
این شیشهها، از نوع شیشههایی بود که ما امروزه به آن cast plate ( ورقههای ریخته شده ) میگوئیم . ضخامت آنها حدود یک سانتیمتر بود. اما این شیشهها به قدری نامرغوب بودند که پنجرههایی که از آنها میساختند، روشنایی بسیار کمی تامین میکرد و از پشت آنها به زحمت میشد اشیاء را دید. ظاهراً فکر استفاده از شیشههای رنگی برای ساختن پنجرههای تزئینی در قسطنطنیه ریشه گرفته است. در قرن ششم میلادی، در قسطنطنیه ، امپراطور ژوستینین به شیشهگران دستور داد که پنجرههای رنگارنگ برای کلیسای عظیم سن صوفیا بسازند. میان سالهای 600 تا 900 میلادی، مهارتهای تکنیکی و متداول در باب تولید شیشههای مسطح، در سراسر اروپای مسیحی گسترش یافت. نمونههای قدیمی این نوع شیشهها، فقط موزائیکهایی هستند از شیشههای رنگی که کنار هم و در چهار چوبی فلزی قرار میدادند.
اما با گذشت زمان، که شیشهبرها بیش از پیش به مهارت دست یافتند، و تا شکوفایی نهایی این فن در قرون ۱۳ و ۱۴، به ابعاد و ظرافت پنجرهها افزوده شد. صدها نمونه از این نوع مهارت، حتی در شهرهایی که تاریخ آنها شاهد کشمکشهای مکرر بوده، به حیات خود ادامه دادند. البته رنگی بودن همۀ شیشههای رنگی که برای پنجرههای کلیساهای بزرگ و کوچک به کار رفتهاند، به سبب افزودن اکسیدهای فلزی به مواد اولیهشان نیست. در قرن سیزدهم یک نوع ماده رنگی از جنس کلراید نقره را روی سطح شیشه شفاف به کار میبردند که رنگ آن را زرد طلایی بکند و یا همین ماده را به سطح شیشۀ آبی میزدند که آن را به رنگ سبز روشن درآورد و به این ترتیب، وجود دو نوع رنگ را برای یک قطعه شیشه ممکن سازد. باز به همین طریق، با گداختن ورقه ای نازک از شیشه دارای اکسید مس روی ورقه ای از شیشه بیرنگ، به رنگ قرمز شفافتر از حالتی که با استفاده از اکسید مس امکانپذیر بود ، دست مییافتند. روی شیشه قرمز را با کلراید سدیم رنگ میکردند تا به رنگ نارنجی درآید.
چنین تکنیکهایی، به پیدایش انواع متنوعتر و ظریفتر برای اغلب شیشههای رنگی در قرن ۱۴ منجر شد. بعدها، رنگآمیزی سطح شیشه با رنگهای شفاف متداول گردید. اما بهترین رنگها، آنهاییاند که از سوسپانسیونهای کلوئیدی یا حل شدن کامل مادهی رنگی و شیشه مذاب در همدیگر، حاصل شدهاند.
به نظر محتمل میآید که ترکیب شیشههای رنگی را صنعتگران سری نگه میداشته اند، زیرا هر صنعتگری نمیتوانست محصولش را به غنا و خالصی بهترین نمونههایی که در کلیساهای بزرگ چارترز و کانتربری به کار رفته بود، برساند. یک مطلب وجود دارد، هر چند پرداختن به آن ما را از بحث اصلی دور میکند و آن اینکه به نظر میرسد برای شیشهگران قدیم معمولاً تولید شیشههای کاملاً شفاف و بیرنگ، مشکلتر از شیشههای رنگی با رنگهای مطلوب و به خوبی کنترل شده، بوده است .
و درستی این مطلب را در این واقعیت میتوان دید که تا همین قرن نوزدهم ، لنزهای عالی و از جنس شیشه کراون برای تلسکوپ، به دلیل وجود درصد ناچیزی از اکسید آهن در آنها، تقریباً بلا استثناء، یک ته رنگ سبز داشتند. به سبب وجود مقدار زیادی از اکسید آهن بود که رنگهای سبز و قهوهای تیره به صورت صفت ویژه بطریهای ساخت لندن در قرون ۱۸ و ۱۹ در آمده بود. در مواقعی که وجود چنین رنگهایی نامطلوب بود، شیشهگران ونیزی و شیشهگران بعدی، ناچار شدند از “بی رنگ کنندههایی” مانند منگنز استفاده کنند. البته بیرنگ کنندهها، خود مادهای رنگی بیش نیستند و رنگ آنها با رنگ نامطلوب شیشه مکمل است و بنابراین شیشه را بیرنگ میسازند. مثلاً رنگ بنفش حاصل از دی اکسید منگنز، رنگ سبز اکسید آهن را خنثی میکند.
نتیجۀ حاصله آن است که باز هم از شفافیت شیشه کاسته میشود. بنابراین موقعی که عبور نور به مقدار حداکثر مورد نیاز است، استفاده از این روش بیفایده است. اما اگر رنگ سبز اصلی شیشه کم مایه باشد، برای شیشههای نازک پنجره، از هدر رفتن نور که در نتیجۀ استفاده از بیرنگ کنندهها پدید میآید. میتوان صرفنظر کرد. اما اگر رنگ سبز زمینه تیره باشد و لذا مقدار مادۀ بیرنگ کنندۀ افزوده شده به آن بیشتر باشد، محصول به دست آمده شیشهای خواهد بود که نسبتاً مانند یک فیلتر خنثی و متراکم عمل خواهد کرد. بسیاری از تکنیکهایی را که رومیان به کار برده و تکمیل کرده بودند، در امپراطوری شرقی به کار میبستند، هر چند که شیشهگری در اروپا با مهارت کمتری همراه بود و محصولات تولید شده فاقد مرغوبیت
بودند با ظهور اسلام و گسترش آن در حدود سال1000 میلادی، مصر و به ویژه اسکندریه، بار دیگر مرکز شیشهگری دنیا شد. مراکز شیشهگری دیگری نیز پیدا شدند از قبیل حلب و دمشق . در خلال سدههای بعد . شیشهگری در سراسر امپراطوری اسلامی گسترش یافت . در این دوره میناکاری شیشهها، مطلوبترین شکل آذین بندی بود و هر چند که خود شیشه اغلب شفاف نبود ، استفاده از نقوشی عربی، در اغلب موارد فوقالعاده موفق بود، به ویژه برای آذینبندی لامپهایی که روشنایی مساجد را تامین میکردند.
پارهای از محصولات شیشهای را عملاً با طلا رنگ آمیزی میکردند و برای کندن نقوش روی آنها، از یک وسیله نوک تیز فلزی استفاده میکردند. اما این سنت قرون وسطایی طلاکاری و میناکاری شیشه، از عظمتی که در اواسط قرون چهاردهم داشت، سقوط کرد و راه انحطاط را پیمود تا این که در اواخر قرن بعد، تقریباً از بین رفت