عصر قاجار (۱۳۰۴ـ۱۱۷۴ش) در ایران همزمان با وقوع انقلاب صنعتی در اروپا بـود. از اینرو، در پی گسترش روابط خارجی در این دوره صنایعدستی در تقابل بـا کالاهـای صنعتی قرار گرفت. در اثر این تغییر، این کالاها جایگزین محصولات کارگـاههای سـنتی شدند و تولیدات کارخانههای شیشه نیز از این قاعده مستثنی نبود.
همانگونه که بیان شد، در این عصر، شیشهگری سـنتی در اغلـب شـهرهای ایران برای برآوردن نیازهای محلی و بومی فعالیت میکرد. شیراز علاوه بر قم همچنان بـه لحاظ کیفیت در صدر قرار داشت. چنانچه یاکوب ادوارد پولاک (۱۸۹۱-۱۸۱۸) اتریشی، مینویسد: «لوازم بلوری ساخت قم و شیراز از سایر جاها بهتر اسـت، امـا جـام شیشه را ایرانیها فقط بهصورت ورقههایی به اندازه متوسط میتوانند بسازند.»
درباره تکنیک ساخت شیشه در این زمـان وارینـگ طـی بازدیـد خـود از شـیراز در ۱۲۵۶ش مینویسد: «به نظر میرسد شیشهخانه و شیشهگری دارند کـه بـه روش دمیـدن در قالـب، ظرفهایی با فرمهای متفاوت و بیگانه میسازند و روی آنها با قراردادن گل یـا بـا عکـس مدالیونی [شمسه]کوچک تزئین میشود. وقتی که شیشهها به روش دمی ساخته میشوند، اندازه آنها توسط انبر کنترل و به همین ترتیب، تکههای منظمی تولید میشود که گاه بههم میپیوندد.»
همچنین در این دوران علاوه بر شیراز و اصفهان، از کارخانههای شیـشه در مراغـه و ایروان یاد شده است؛ هرچند کیفیت این تولیدات چنـدان خـوب نبـوده اسـت. راجـعبـه شیشهگری کرمان در منابع کمتر سخن رفتـه اسـت، امـا گـزارشهایی مبنـی بـر وجـود کارگاههای محلی در این ناحیه در دست است. «در کرمان تعدادی کارگاههای شیـشه در ۱۲۹۶ق وجود داشت که توسط دو شیشهگر اداره میشد که بطـریهای شیـشهای خـوب میساختند.»
در سفرنامهای موسوم به تلگرافچی فرنگی نیز به مواد اولیه تولید شیـشه در جلگههای کرمان اشاره شده است که «تمام جلگه شهر بابک پر از علف اشنون اسـت و از علف اشنون، قلیاب (قلیا) میسازند و آن را به کرمان و جای دیگر میبرند.»
علف اشنون در واقـع از مواد اولیه شیشههای سنتی در آن دوران بوده است: «قلیاب قمی که از سوزاندن اشـنون علف بهدست میآید در شیشهگری مصرف دارد.»
علف اشنون در تمـامی نـواحی ایـران یافت میشد و این خود میتواند دلیلی بر وجود کارگاههای محلـی در شـهرهای کوچـک باشد. چارلز عیسوی در توضیح مواد اولیه شیشه در کرمـان عنـوان میکنـد کـه «منگنز که در ذوب شیشه بهکار میرود، در کرمان تولید میشود.»
استرلینگ، در ثبت مشاهدات خود از شیراز از شیشههایی بـا فـرم بطـری و کـوزه قلیان یاد میکند و نیز در سفر به کرمان یا کرمانشاه (ظاهرا نویسنده در اینکه کدامیـک از این شهرها بودند، مردد است) درباره شیشه آنجا مینویسد: «متوجه شدم که کـوارتز و نیز پتاس خود را از آن منطقه تامین میکنند.
هانری رنه دالمانی نیز مینویسد: «در میان بساط هر یک از کـسبه قرابـههای شیشهای با رنگهای مختلف هستند که گویا ساخت محل هستند. این قرابـهها عمومـا از مایعاتی با رنگهای عجیب آکندهاند کـه نظـر مـسافران خـارجی را جلـب نمیکنـد.»
قرابههایی با رنگهای تیره نیز از شیشههای معمولی تولید کارگاههای محلی قم بوده است.
در واقع شیشهگری سنتی، از شاخصههای آفرینش هنـری فاصـله گرفتـه و صـرفا بـه صنعتی مکمل تبدیل شده بود. جنبههای تزئینی و هنری در محصولات کارگاهها به ظروفی، چون قلیان، گلابپاش و گلدان محدود میشد. اینها نیز با مختصر تزئیناتی چـون نقاشـی، نقوش قالبی و نوار افزوده ارائه میشد.
تلاش برای احداث کارخانههای شیشه به موازات نیازهای روزافزونی که توسعه شهرنشینی با خـود بـه همـراه آورد، ایـران را بـه بازاری برای فروش محصولات وارداتی بدل کرد؛ که این کالاها از جمله شیـشه، محـصول انقلاب صنعتی در کشورهای اروپایی و روسیه بودند.
واکنش دولت ایران در مواجهه با پدیده واردات، راهاندازی کارگاهها و کارخانههایی بود که باید به شیوه صنعتی، شیشههای مورد نیاز را تولیـد کنـد. ایـن کارخانـهها دارای سه رویکرد بودند:
۱. کارخانههایی که با حمایت دولت در مواجهه با محصولات وارداتی، توسط عوامل ایرانی یا خارجی احداث شد.
۲. کارخانههایی که توسط سرمایهگذاران غیرایرانی و دولتهای صنعتی در ایران راهاندازی شد.
۳. کارگاههایی که توسط تجار و تولیدکنندگان داخلی در ایران در راسـتای خودکفـایی بـه شیوه صنعتی تاسیس شد.
کشورهای واردکننده محصولات صنعتی، بنا به دلایلی همچون هزینه حملونقـل، گمرک و نظایر آن، درصدد احداث کارخانههای صـنعتی در ایـران برآمدنـد. محـصولات شیشهای نیز به سبب خساراتی که در مرحله حملونقل متوجه آن بود، از زمره کالاهـایی قرار گرفتند که تولید آنها اهمیت یافت. از اینرو در دوران قاجار، دولتهای صـنعتی بـه سبب حضور گسترده در فضای سیاسی ایران، درصـدد سـرمایهگذاری صـنعتی در ایـران برآمدند.
در رابطه با کارخانه شیشه ون، منابع و اسنادی با اطلاعات مفصلتر یافت نشد، اما در رابطه با کارخانه شیشه دوران محمد شاه نقل شده است: «در زمان محمدشاه قاجار یک کارخانه بلورسازی توسـط صـنعتگری فرانسوی در تهران دایر شد، ولی مدتی بعد تعطیل شد.» در واقع اولین تلاشها و شاید جدیترین آنها، همزمان با حکومت ناصرالدین شاه و در زمان صدارت امیرکبیر رخ داد.
میرزا تقیخان امیرکبیر نیز در این سفر، خسرومیرزا را همراهی و از این صنایع جدید دیدن کرد. در اوایل حکومت ناصرالدینشاه و به مدد تلاشهای امیرکبیر، صـدراعظم توانمنـدش، اصلاحات مبتکرانهای در زمینه حکومت، اقتصاد و آموزش کشور انجـام شـد. از دیگـر عوامل تسریعدهنـده در گـسترش صـنایع، مـشاهدات و بازدیـدها بـود. اولـین گـام ایـن اصلاحات، آموزش فنون از کشورهای صنعتی بود.
– از مقالهای به قلم محمدتقی آشوری و آرزو خانپور، مندرج در مطالعات تاریخ فرهنگی؛ پژوهشنامه انجمن ایرانی تاریخ، سال سوم، شماره دوازدهم.