در گذشته به دلیل عدم وجود تکنولوژی بیشتر مردم از هنر شیشه سازی برخوردار بودند و خودشان ظروف مورد نیاز خود را تهیه می کردند.
در این مطلب در مورد شیشه و شیشه سازی در قرن نوزده و همچنین قبل از آن صحبت خواهیم کرد:
شیشۀ مسطح تا قرن ۱۹
تا همین قرن نوزدهم، متداولترین شیوه برای تولید شیشۀ پنجره به صورت ورقههایی کما بیش مسطح، عمدتاً به باد کردن متکی بود. قدیمیترین شیوه برای تولید شیشه پنجره، شیوه ای بود که تا دومین دهه قرن نوزدهم همچنان به کار میرفت و در اساس تفاوت چندانی با شیوه تولید غرابه ها و بطریهای بزرگ نداشت.
تودهای از شیشه را به مقداری که لازم بود، با یک سربوری برمیداشتند و با سر دیگر آن را باد میکردند تا تقریباً به شکل کره ای به قطر 50 سانتیمتر یا بیشتر درآید. این کره را دوباره حرارت میدادند و به یک میلۀ شیشهگری میزدند و بوری را از آن جدا میکردند و آن را روی یک قطعه فلز تخت میگذاشتند طوری که به شکل یک غرابه ته تخت در می آمد و بی شباهت به لامپ تصویر تلویزیون نبود. سپس روزنهای دایرهای به قطر چند سانتیمتر را از ته تخت آن میکندند. آنگاه آن را در کورۀ مخصوص نرم کردن شیشه به طور کلی دوباره حرارت میدادند و نرم میکردند.
آنگاه آن را بیرون میآوردند، میله شیشهگری را میچرخاندند و در نتیجه، شیشه نیز میچرخید. ناگهان تحت تاثیر نیروی گریز از مرکز، قسمت سوراخ شدۀ کره باز میشد و شیشۀ نرم شد، قرصی شکل میشد. عمل چرخاندن را میبایست آنقدر ادامه دهند که شیشه سرد شده، خودش را بگیرد. اما این شیشه هیچ وقت کاملاً مسطح نمیشد و دو سطح آن معمولاً موازی نبود. معمولاً وسط این شیشه بسیار ضخیم تر از لبههای آن بود و سطح آن پر بود از برآمدگیهای موجی و دایرهای شکل و هم مرکز. در مرکز آن یک گره درشت (که به آن کراون میگفتند) وجود داشت و در آن، ترک خوردگی ای که به هنگام جدا کردن میله شیشهگری پدید آمده بود، پیدا بود و دایرههای مجاور آن، از برآمدگی و فرورفتگی بیشتری نسبت به قسمتهای دیگر شیشه برخوردار بود.
معمولاً قرصهایی از شیشه را که قطر آنها تا یک متر میرسید، با این شیوه تولید میکردند. اما با این روش، تولید ورقههای بسیار بزرگتر از این هم میسر بود. از آنجا که مسطح بودن این شیشهها از مرکز به لبه آنها به شدت فرق میکرد، تنها تکههای کوچک و در اندازههای مناسب را میشد از آن جدا کرد و برای این منظور، قسمتهای نزدیک به لبه از بقیۀ قسمتها بهتر بود. وجود تکههای کوچک شیشه در پنجرههای خانگی (در قرن شانزدهم و هفدهم) و میلههای ظریف و پر نقش و نگار که آنها را جدا میکرد، نه به دلایل زیبایی شناسانه بلکه به خاطر همین واقعیت بود. قسمتهای وسط این قرصهای شیشه که ضخیم و ناهموار و اغلب به رنگ سبز تیره بودند و از پشت آنها اشیاء کج و معوج دیده میشد، فقط برای در و قسمتهای بالای پنجره مغازه مناسب بودند و یا تنها به درد این میخوردند که به کوره بازگردند که یک قرص شیشهای دیگر از آن بسازند.
روش دیگر (اما پرخرجتر) برای تولید شیشۀ مسطح، عبارت بود. از تولید ورقههای ریخته شده که ابتدا در سال ۱۶۸۸ در فرانسه و بعدها در حدود سال ۱۷۷۰ در انگلستان پا گرفت. در اساس، شیشه مسطح عبارت است از شیشۀ مسطح قالب ریزی شده که به علت سطح نامرغوبش احتیاج به سمباده زدن و صیقل دادن دارد (و ضخامت شیشه نیز به اندازهای هست که اجازۀ چنین کاری را بدهد). در این روش، شیشۀ مذاب را به وسیله ملاقههای آهنی روی قالب که عبارت بود از یک میز آهنی، میریختند. سپس شیشه را با غلتکهای آهنی مسطح میکردند. سطح شیشهای که به این طریق تولید میشد، ناهموار بود و با تحمل زحمات زیاد، آن را با دست سمباده میزدند و صیقل میدادند. از شیشهای که با این طریقۀ طولانی و پرخرج تولید میشد و اما در قیاس با شیشهای که به طریقۀ باد کردن تولید میشد بسیار مسطحتر بود، برای پنجره و به خصوص آئینه استفاده میکردند.
گاهی از تکههای صخیم شیشۀ مسطح، استفادههای دیگری نیز میشد. سختی این شیشهها (که به کراون مشهور بودند) به اندازه ای بود که از آنها برای پیراستن لنزهای نا ظریف استفاده میکردند. گاهی هم که از این شیشه، چنانچه از همگونی متوسطی برخوردار و به نحو احسن سرد شده بود، لنزهای نسبتاً خوب میشد ساخت و در اینجا بد نیست به یک مطلب اشاره بکنیم و آن این که جوانههای اولیۀ صنعت شیشههای اپتیکی از همین جا دمیده شد. سرانجام اصطلاح شیشه کراون برای نامیدن انواع شیشههایی که برای پنجره و بطری به کار میرفتند، رایج شد. تفاوت میان شیشهها به امری ضروری مبدل شد زیرا در اواسط قرن هفدهم، تولید نوعی شیشه با فرمولی دیگر، رواج بسیار یافت. این شیشه نیز به سبب شفافیت ویژه و فقدان رنگهای نامطلوب طوری که سابقه نداشت، مانند شیشههایی که در قدیم در ونیز تولید میشدند، به کریستال مشهور شدند.
شیشۀ کریستالی – سربی انگلیسی
نخستین کسی که این شیشه را ساخت، یک شیشهگر انگلیسی به نام جورج راونس کرافت (۸۱ – ۱۶۱۸) بود. او دنبال شیوهای بود که مرغوبیت بلورآلاتش را از لحاظ شفافیت بیشتر کند. نخستین شیشهای که او تولید کرد. شیشه فلینت و ترکیبی بود از پتاس، ماسه خالص، سنگ چخماق تکلیس شده و مقادیر ناچیزی از نیترات پتاسیم و قیر و بوره. اما متاسفانه وجود مقادیر بیشتر پتاس که برای خنثی کردن گداز ناپذیری نسبی سنگ چخماق ضروری بود، باعث پیدایش شبکهای از ترک خوردگیهای ریز و در نهایت خطرناک، در این نوع شیشه (هر چند به طرز چشمگیری روشن بود) میشد.
اما افزودن اکسید سرب، بر این عیب غلبه کرد و در نتیجه، این شیشههای شفاف، بسیار مطلوب از آب درآمدند. شیشه سربی که به شیشه فلینت نیز مشهور است (هر چند که بعدها از ماسه به جای سنگ چخماق تکلیس شده استفاده کردند)، سنگینتر و متراکمتر از شیشۀ کراون است. به عبارت دیگر، قدرت انکسار یک منشور از شیشه فلینت، بیشتر است از منشوری دیگر با همان ابعاد اما از جنس شیشۀ کراون. همچنین منشوری که از جنس شیشه ء فلینت باشد، نور را بیشتر تجزیه میکند.
به عبارت دیگر، پرتوهای رنگی که از چنین منشوری بیرون میآیند از تنوع بیشتری برخوردارند تا پرتوهای رنگیای که از منشوری از جنس شیشۀ کراون نرمتر است و زودتر فرسوده میشود. همین نرمی باعث میگردد که بشود به منظور ایجاد شفافیت منشور، آن را آسان برید و سمباده زد. به علاوه، همانگونه که در فصل ۵ خواهیم دید، تفاوت میان تجزیۀ نسبی نور برای شیشۀ فلینت و کراون، به گسترش تولید لنزهای رنگناپذیر منجر گردید.
موفقیت در تولید بلورآلات کریستالی – سربی، به گسترش صنعت شیشهگری در انگلستان انجامید و تنها چیزی که مانع رشد آن گردید عبارت بود از رشد مداوم مالیات ها میان سالهای ۱۷۴۵ تا ۱۷۸۷ برای تامین مخارج جنگ با فرانسه. در نتیجه بسیاری از شیشهگران به ایرلند کوچیدند، زیرا در آنجا صنعت شیشهگری از پرداخت مالیات معاف بود. و کارخانههای شیشهگری با اهمیتی در دوبلین و واترفورد آغاز به کار کردند.
شیشه در قرن نوزدهم
رشد سریع جمعیت و شهرنشینی در اروپا در خلال قرن نوزدهم، تقاضا برای شیشه را بسیار افزایش داد. شیشهگری در آمریکا نیز، همین گسترش را یافت (در جیمس تاون، ایالت ویرجینیا، نخستین کارخانههای شیشهگری کوچک در سال 1609 آغاز به کار کرده بود). نیاز مردم به شیشۀ مسطح برای انواع پنجرهها افزایش یافته بود. ظروف سر سفره، دیگر در انحصار ثروتمندان نمایند. بشقابها، کورهها و غرابههای ارزان قیمت که به طریقۀ پرس کردن و قالبگیری تولید شده بودند، به منازلی راه یافتند که قبلاً فقط از ظروف گلی و مفرغی استفاده میکردند. شمار محصولاتی که در ظروف شیشهای بستهبندی میشدند، رو به افزایش نهاد. پیش از اواخر قرن نوزدهم، نه تنها شراب بلکه آبجو، آب معدنی، سس، ترشی، مربا و محصولات دیگر که قبلاً به صورت آزاد فروخته میشدند، برای فروش در ظرفهای شیشه جای گرفتند.
بطری هنوز به روشی نسبتاً عقب مانده تولید میشد. بطریهایی که به روش باد کردن در قالب، در این دوره تولید میشدند از آنچنان اشکال عجیب و غریبی برخوردار بودند که تا پیش از جنگ جهانی اول هر چه را که از شیشه ساخته بودند و یک روزنه داشت، بطری میگفتند. اما در طول قرن گذشته، تولید بطری به تدریج رو به اصلاح گذاشت. در سال ۱۸۲۱ یکی از شیشهگران بریستول، روشی برای بطریسازی ابداع کرد. برای این کار، او از یک قالب دستی که باز و بسته میشد، استفاده کرد. این قالبها، تمام قسمتهای بطری از جمله گردن آن را شکل میداد. در حالی که قالبهای سابق، فقط بدنۀ بطری را شکل میداد. درسال۱۸۸۰یکی دیگر از شیشهگران انگلیسی به نام ویلیام اشلی یک دستگاه بطریسازی نیمه خودکار و در سال 1903 یک نفر آمریکائی به نام میچل اونس، در تولدو واقع در ایالت اوهیو، نخستین دستگاه بطریسازی تمام خودکار را ساخت.
با کنار گذاشتن روش قدیمی تولید شیشۀ کراون، ورقههای شیشهای مسطحتری تولید شد. با روش جدید که عبارت بود از باد کردن استوانههای عظیمی که بعداً حرارت مجدد داده و از پهلو شکافته و باز میشدند، تهیه میکردند. اما یک طرف محصول، از صیقل دادن طبیعی از طریق حرارت بینصیب میماند و مسطح بودن شیشه هنوز امری نسبی بود. چین و شکن این نوع شیشه، هر چند نسبت به اغلب شیشههای کراون کمتر بود، باعث میشد که شیشههای مسطح هنوز از پارهای از ویژگیهای اپتیکی بسیار نامطلوب برخوردار باشد. به طرف اواخر قرن نوزدهم، این روش استوانهای با تولید استوانههایی به طور مکانیکی اصلاح گردید: یک بوری را که به یک سر آن حلقه ای فلزی نصب کرده بودند، در شیشۀ مذاب فرو میکردند و به آرامی بالا میآوردند و هوای متراکم شده را با سرعتی نسبتاً کم در آن میدمیدند، به این طریق میتوانستند استوانه ای خالی به ارتفاع 12 متر و قطر 75 سانتی متر بسازند.
بقیۀ مراحل این روش تولید، هنوز با دست انجام میگرفت و فقط یک طرف محصول، از پرداخت طبیعی به وسیلۀ حرارت برخوردار بود. اما تولید استوانهای بزرگتر، کمک زیادی به تسریع بخشیدن به امر تولید این نوع شیشه میکرد. تا اواسط قرن نوزدهم، ورقههای شیشهای گرانبهاتر هنوز کمیاب بود، اما کیفیت بهترین نوع ان بسیار خوب بود. به سبب افزایش نمایشگاههای بین المللی، که پیدایش آنها در قرن ۱۹ بود، برای شیشهگران اروپایی فرصتی پیش آمد که دستاوردهایشان را به نمایش بگذارند. در بریتانیا لغو مالیات ها در سال ۱۸۴۵ و برای همیشه، توسعۀ عظیم تولید انواع شیشه و استفادۀ عمومی و پر ظرافت از بلورآلات برای مصارف خانگی را موجب گردید.
چنین توسعهای، در رایج شدن پارهای محصولات شیشهای در اغلب کشورهای اروپایی انعکاس یافت و به طرف اواخر قرن نوزدهم، پردههای شیشهای و آئینه و در و پنجره شیشهای را به گونه ای بی سابقه، کندهکاری و شن باران و با اسید هیدروفلوریک حکاکی میکردند. سر سفرۀ هر خانوادهای با هر موقعیت اجتماعی، بلورآلات تراش خورده میدرخشید. چلچراغها، اغلب عبارت بودند از رشتهای از شیشۀ فلینت تراش خورده و به شکل یک خوشه منشور و دارای انواعی تقریباً نامحدود. اما شاید چشمگیرترین پیشرفت در این دوره، در زمینۀ معماری صورت گرفت. کاخ کریستال (این عمارت هیجان برانگیز و انقلابی) توسط سر ژوزف پاکسون در لندن و در سال ۱۸۵۱ و به عنوان محل برپایی نمایشگاههای بزرگ بین المللی طراحی و ساخته شد. کاخ کریستال نخستین ساختمان عظیم بود که به وسیلۀ قطعات آهنی و شیشهای از پیش ساخته شده، درست شد.
این ساختمان از سیصد هزار قطعه شیشۀ هم شکل (که به طریقۀ باد کردن استوانههای عظیم تولید شدهاند) ساخته شد. اما اغلب ساختمانهایی از این دست (به ویژه در پاریس و لندن) ساختمانهایی بودند. برای استفادههای خاص مثلاً برای ایستگاههای راه آهن و فروشگاهها. قبلاً برای همچون مصارفی، شیوهای سنتی از لحاظ ساختمانسازی وجود نداشت. هنوز تعداد زیادی از این ساختمانها برجا هستند: ایستگاه راه آهن سنت پانکراس در لندن که سقف آن طاقی شکل است و فروشگاهی در مادلن (پاریس)، دو نمونۀ برجسته هستند.
کارخانههایی که در اروپا و آمریکا و در نیمه دوم قرن نوزدهم، سیلی اینچنین عظیم از محصولات شیشهای را روانۀ بازار کردند، از دو جنبۀ مهم با بزرگترین کارخانههای شیشهگری قرن هجدهم فرق داشتند. این دو جنبه عبارت بودند از: یکی ایجاد تغییراتی در کورههای احیاکننده که تکامل آنها در اساس در جهت کار متالوژی بود، و هدف از این تغییرات آن بود که بتوان این کورهها را برای ذوب شیشه به کار برد و به این ترتیب هم استفاده مؤثرتر از سوخت بشود و هم منبع پر قدرتتری از لحاظ حرارت تامین گردد. دیگر آن که کورههای پات جای خود را به کورههای بزرگتر یعنی به کورههای تانکی دادند و چنانکه بعداً خواهیم دید این کورهها، امر تولید پیوسته را سهلتر میسازد.
داستان از این قرار است که در یکی از کارخانههای شیشهگری آلمان، بر اثر حرارت عظیمی که در نتیجه کار کردن چهار کورۀ احیا کننده با هم تولید شده بود، تمام ظرفهای گلی داخل یکی از آنها شکسته شدند و شیشۀ مذاب کف کوره را پوشاند. اما موقعی که تکههای ظروف گلی را از شیشه مذاب بیرون آوردند مواد خام دیگری را به آن افزودند، محصول به دست آمده در آخر کار، کاملاً مطلوب از آب درآمد. به این ترتیب نخستین کورۀ تانکی پا به عرصۀ وجود نهاد.
بعدها به سبب افزایش تقاضا و مطرح بودن مسئله تولید بلورآلات ارزان در مقیاس وسیع، پیشرفتهای دیگری نیز صورت گرفت. در حدود سال 1827، در آمریکا شیوهای دیگر برای تولید بلورآلات پدید آمد و به سرعت در اروپا رواج یافت. این شیوه عبارت بود از ایراد فشار مکانیکی بر شیشه موقعی که در قالب ریخته شده. همانطور که قبلاً دیدیم، دستگاههای بطری سازی در سال ۱۸۸۰ نیمه خودکار و در سال 1903 تمام خودکار شد. با به کار بردن صفحههای نقش برگردان و رنگی، نقوش تزئینی را روی بلورآلات چاپ میکردند.
یکی از شیوههای تولید بلورآلات عبارت بود از سفت کردن شیشه از طریق سرد کردن ناگهانی آن (برای ساختن لامپهای گازی و روغنی) بنابراین در سال 1900، آنچنان پیشرفتهایی در شیشهگری حاصل گردیده که این صنعت را در طول قرن بیستم، متحول گردانید، پیدایش کورههای تانکی احیاکننده و دستگاههای بطری سازی خودکار، ساختن استوانههایی (به روش مکانیکی) برای تولید شیشۀ مسطح، و پیدایش روش سفت کردن، همۀ اینها دست در دست هم، همراه با درک رو به فزون نسبت به ترکیب و ساختمان شیشه و انگیزۀ تولید وسیع شیشه که ناشی از تقاضای عظیم بود، به مکانیزه کردن و ایجاد اصلاحاتی بیشتر در صنعت شیشهگری منجر شد.