بیشک، تاثیر بارورکنندۀ اولین جنگهای صلیبی بود که تکان تازهای به شیشهگری اروپا که بیش از هزار سال راه انحراف را پیموده بود، داد و ونیز در حدود سال 1200 میلادی، مرکز عظیم شیشهگری اروپا شد، صاحبان فن، رموز و مهارتهای کار را با بخل و حسادات زیاد پنهان میداشتند. برای ترکیبات و تکنیکهای مربوط به شیشهگری که نسل به نسل منتقل میشد، به عنوان یک سرمایۀ ملی به قدری ارزش قائل بودند که از خروج شیشهگران جلوگیری میشد. در سال ۱۲۷۹یک صنف قدرتمند از شیشهگران پدید آمد و در سال۱۲۹۱ کارخانههای شیشهگری (که هرکدام چندین مایل طول داشتند) به جزیره مورانو تا اندازهای برای مصون ماندن از آتش جنگ و در اصل برای جلوگیری از فرار مغزهای متخصص با ارزش، منتقل شد. اما انحصار ونیز، به تدریج راه فنا را پیمود. کارخانههای رقیب در بولونیا و فرارا و آلتار در نزدیکی جنوا آغاز به کار کردند و در سال 1600 میلادی، تکنیکهای ونیزی تقریباً در تمام کشورهای اروپایی رواج بافت.
ونیزیها تمام مهارتهای گم شدۀ رومیان را از نو کشف کردند. برای به وجود آوردن نقوش ظریف نواری، مارپیچی و پیچ و تابدار در اشیاء شیشهای بی رنگ شیشۀ سفید یخی را (که همانطور که دیدیم از افزودن اکسید قلع به مادهء اولیهاش ساخته میشد) در آنها جای میدادند. شیشهگران خاصیت مفتولپذیری شیشۀ مذاب را برای نخستین بار و به طور کامل برای تزیینات شگفت انگیز به کار گرفتند. در سطح محصول شیشهای داغ که در آب سرد فرو میکردند و سپس مجدداً حرارت میدادند، شبکهای ظریف از ترک خوردگیهای ریز به وجود میآمد، شبکهای که خاص شیشۀ “یخی” بود. شیشهگران ونیزی، میناکاری و طلاکاری را بار دیگر به اوج رساندند. در قرن ۱۵، با به کار بردن منگنز به عنوان بیرنگکننده (که قبلاً به آن اشاره کردهایم، شفافیت و روشنی تازه ای به شیشه بخشیدند. این نوع شیشه جدید، که ظاهری شبیه به کریستال تودهای شکل بود، به سبب مرغوبیتش از لحاظ شفافیت، به “کریستال” ۱۴ مشهور گردید و تولید آن به سرعت در اروپا رایج شد.
ظاهراً در قرون ۱۵ و ۱۶ و در اغلب کشورهای اروپایی، مقادیر عظیمی از محصولات شیشهای تولید میشد، هر چند که اطلاعات ما نسبت به محصولات تولید شده در این دوره از انواع کارخانههایی که آنها را تولید میکردند، بیشتر است. در این دوره، نه تنها کاسه و بشقاب، بلکه ظروف آبخوری، بطری، غرابه، به وسایل نسبتاً عمومی مبدل شدند و خیلی کم بودند خانههایی که لااقل پنجرههای شیشهای نداشته باشند. غیر از آنچه که موزهها ارائه میدهند، هم اسم خیابانها در شهرهای قدیمی و هم نامهای فامیلی در اغلب کشورهای اروپایی، هنوز حکایت از رواج صنعت شیشهگری دارد.
نخستین مواد اولیهای که عموماً برای شیشهگری به کار میرفت، همان بود که در فصل یک به آن اشاره کردیم (یعنی ماسه، آهک و سودا).
“شیشه آهکی” را نه تنها آسان میتوان تولید کرد، بلکه حتی آسان میشود روی آن کار کرد. بنابراین جای تعجب نیست که مقدار تولید شیشه در گذشته نیز مثل امروز، این همه بالا بوده است. مواد خام لازم برای شیشه را تقریباً می توان همه جا یافت و برای ایجاد حرارتی که برای حل شدن این مواد خام در همدیگر لازم است به کورههای پیچیده احتیاج نیست. شیشۀ به دست آمده دارای سطحی آن اندازه سخت هست که بتوان برای بسیاری از مقاصد از آن استفاده کرد، زیرا این شیشه از لحاظ شیمیائی خیلی ثبات دارد و دمای نرم شدن آن پائین است و بنابراین برای تولید محصولاتی که پیش از کامل شدن لازم است چند بار آنها را مجدداً نرم کرد، مطلوب است.
فرمول واقعی شیشه، منطقه به منطقه فرق میکرد، و بستگی داشت به مواد خامی که در دسترس بود (همانگونه که امروز نیز چنین هست).
مثلاً در بسیاری از مناطق اروپای شمالی، به سبب وجود محدودههای عظیم جنگلی، مقادیر عظیمی از نمک قلیا در دسترس بود.
مخصوصاً خاکستر چوبهای سخت از قبیل بلوط و غان، مادهای مطلوب بود. از طرفی دیگر شیشهگران ونیزی به جای نمک قلیا از پتاس استفاده میکردند و این ماده را از طریق سوزاندن جلبکهای دریا به دست میآوردند. سیلیسی که تقریباً همه جا از آن استفاده میکردند، به صورت ماسۀ استخراج شده وجود داشت. اما در اغلب کارخانههای شیشهگری ایتالیا، استفادۀ وسیعی از ریگهای خرد و تکلیس شده که به خاطر سفیدیشان از کنار رودخانه میآوردند، میشد تکههای ریگ را با آهک خرد شده و خاکستر گیاهان دریایی مخلوط میکردند.
اگر چه پیش از انقلاب صنعتی، اغلب کارخانهها در قیاس با معیارهای فعلی، کوچک بودند اما، به نظر میرسد که کارخانههای شیشهگری از این لحاظ استثناء بودهاند. یک نویسندۀ آلمانی به نام گئوری اگریکولا (۱۵۵۵ – 1490) به تحسین کارخانهای شیشهگری که احتمالاً در اوایل قرن شانزدهم نمونهای بوده از پر محصولترین کارخانه شیشهگری، میپردازد.او با تحسین به کورهای به پهنای 3 متر و درازای 15 متر اشاره کرد. کف همچون کورهای میتوانسته تعداد زیادی از ظروف گلی حاوی شیشه را در خود جای دهد. کار کردن چنین کورهای دست کم دهها و شاید صدها شیشهگر را لازم داشته است.
ظاهراً مراحل کار به ترتیب زیر بوده است : ماسه، نمک قلیا و آهک را خوب میپختند که تا حد ممکن هوا و رطوبت از دست دهند. معمولاً این مجموعه را در کف داغ کورهای فرعی با هم مخلوط میکردند و سپس آن را به مدت بیست و چهار ساعت و پیش از استفاده، پیوسته به هم میزدند و حرارت میدادند. سپس مخلوط به دست آمد، به وسیلۀ کفچههایی از جنس گل نسوز در کورههایی ریخته و برای ذوب آماد به میشد. روی کف کوره که کمی بالاتر از سطح زمین بود، سقفی ساخته و مجراهایی در آن تعبیه کرده بودند که دودهای تولید شده، از آنها بیرون روند. از راه سوراخهایی که در کنارهای کف کوره تعبیه شده بودند، سوخت کوره را آتش میزدند و شعلههای آتش از روزنههای کف کوره عبور میکرد و در داخل کوره حلقه میزد. حرارت کوره را تنها به این طریق کنترل میکردند که روزنه ها را فقط در سه چهارم از درازی کف کوره تعبیه میکردند. به این ترتیب، دمای یک قسمت از کوره، از بقیۀ آن نسبتاً کمتر بود و ظروف گلی حاوی شیشه مذاب را میشد به نوبت به همین قسمت هل داد تا در آنجا، ناروانی شیشه به حدی برسد که بشود روی آن کار کرد.
طرح کلی ابزارها و ساختمان کار، تفاوت چندانی با آنچه که در یک کارخانۀ کوچک شیشهگری امروزی یافت میشود.، نداشت. طبیعت شیشۀ داغ، روش کار کردن روی آن را و همچنین به طور عمده، سازماندهی دستهی کار و نوع ابزاری را که لازم دارند، تعیین میکند. معمولاً هر چند که مسئولیت شکل دادن اصلی هر محصولی با استاد کار بود، هر محصولی نتیجه کار دسته جمعی بود.
از میان نمونههای عالی و پر شمار از جامهای شرابخوری با پایههای ظریف، آنهایی را که در تصویر میبینید ساختۀ دست کسانی است که این جامها را با ایمان به مهارت و حس زیبایی شناسی خود میساختند. تولید ظروف سفرهای این اندازه عالی، به مهارتهای بسیاری نیاز دارد. ساختن پایههایی که از اشکال ظریف و منظم مارپیچی برخوردارند، به چند مرحله کار جداگانه نیاز داشته است.
همچنین، گاهی اوقات زیر پایه این جامها را پیچیده و ظریف میساختند و ساختن این زیر پایه ها، به چند مرحله کار توام با مهارت نیاز داشت. میله شیشهگری را که در یک سر آن مقداری شیشه جمع شده بود، با سرعت میچرخاندند و به این ترتیب، یک صفحه شیشهای پدید می آمد و میبایست آن را پیرایش دهند که هم اندازه آن مناسب باشد و هم سطح بودن آن، طوری که زیر پایۀ قابل اعتمادی باشد. زیر پایه را ممکن بود با نقوش ظریف تزئین کنند و یا تکههای ریزی از رشته یا نوارهای شیشه را به آن بچسبانند و یا با فشار در آن جای دهند. این مراحل کار نیازمند آن است که تقریباً با یک نگاه بتوان حالت شیشۀ مذاب را به خوبی درک کرد و این میسر نیست مگر در نتیجۀ تجارب طولانی.